احتمالاً شما هم به اینکه رسیدگی به خود و خودمراقبتی کار سختی است، اعتراف میکنید.
بیشتر بخوانیداز هر دری، سخنی!
خستگی از همدلی یا Empathy Fatigue | شاید اسمِ حسِ شما هم باشد!
اصطلاحی داریم به اسم خستگی از همدلی. اولین بار، اپیزود “خستگی” از فصل پنجم جافکری را که گوش میکردم به گوشم خورد.
بیشتر بخوانیدداستان | چیزی توی سرم نیست
+ فکر نکن به تو حرف جدیدی میزنم ها. همان قبلی هاست که بقیه نوشتهاند.
-میدانم گلی. من هم باید بپرسم. میگفتی.
بیشتر بخوانیدرواندرمانی اگزیستانسیال | فرد معتاد به کار کیست؟
مدتیست مشغول خواندن رواندرمانی اگزیستانسیال یالوم هستم. کتاب قطوری که پایهی تفکرات یالوم را مبسوط در آن میخوانیم.
در این پست قصد ندارم این کتاب را معرفی کنم. چرا که هنوز خواندنش را به پایان نرساندهام. چرا که معتقدم کتابی است که باید با طمأنینه و تأمل خوانده شود، نه با سرعت و سراسیمگی. من سعی میکنم مثل کتاب درسی بخوانمش، با دقت، و مداد و هایلایت به دست! و از آنجا که تمرکز درست و حسابی ندارم، بسیار آهسته پیش میبرم.
بیشتر بخوانیدمصرفگرایی | آفتِ بیچون و چرای ذهن !
“برای فرار از تولید، مصرفت را بیشتر نکن.”
چشمم به این جمله در جملهورزیهای شاهین کلانتری خورد و بدجوری رفتم تو فکر. این جمله، خودِ من بود!
بیشتر بخوانیدصف کتابهای خوانده نشده | نانوایی یا اورژانس؟
زیاد پیش میآمد که از دیدن انبوه کتابهای خریده شده و خوانده نشدهام که توی کتابخانههای واقعی و الکترونیک انباشته شده بود، احساس عذاب وجدان بگیرم. با این حال در مواجهه با برخی کتابها نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم. حس میکردم الان لازم است، حس میکردم حتما باید بخوانمش، و همینگونه هم میشد. یعنی میگرفتم و جلوتر از صف نخواندهها در پروسهی خوانده شدن قرار میگرفت.
بیشتر بخوانیدتجربه زیسته کتابخوانیِ من!
کتابخوانی برای من عشق عجیب و غریبی است. آرامش و لذتی که با کتاب و فضای آغشته به کتاب تجربه میکنم، بهسختی میتوانم جای دیگری پیدا کنم. این البته برای من یک میراث است از پدرم، مادرم، و پدربزرگم. پدر در شکلگیری سلیقه کتابخوانیام خیلی نقش داشت.
بیشتر بخوانید