معرفی کتاب | خیره به خورشید

در این فکر بودم که برای “خیره به خورشید” فعلا معرفی و توضیحی ننویسم. چرا که حس می‌کردم نیاز دارم بار دیگر و با مو‌شکافی آن را بخوانم، زیر جملاتش خط بکشم، آن‌ها را با خودم تکرار کنم و کلماتش را بجوم و اصلا مدتی در آن زندگی کنم.

اما بعدتر، به این نتیجه رسیدم که اجالتا یادداشتی بنویسم تا هم به یاد خودم بماند، و هم شاید قلقلکی باشد برای یک نفر تا به سراغش برود!

دلم نیامد که نخوانید و دلم نیامد که شعفم را از درس‌هایی که به من داد پنهان کنم.

در مورد نویسنده، که دکتر یالوم باشد!، در این پست کمی گفتم. پس برویم سراغ خود کتاب.

کتاب تاکنون در ایران توسط چند مترجم ترجمه شده و با این نام‌ها و ناشرها به چاپ رسیده است:

خیره به خورشید نگریستن با ترجمه الهه کیهان‌فر از نشر عالی تبار؛

خیره به خورشید نگریستن،غلبه بر وحشت از مرگ با ترجمه دکتر اورانوس قطبی‌نژاد آسمانی از نشر قطره؛

خیره به خورشید، غلبه بر هراس از مرگ با ترجمه مهدی غبرایی از نشر نیکونشر.

من نسخه صوتی کتاب با ترجمه مهدی غبرایی از نیکونشر و با صدای کامبیز خلیلی را شنیدم. دلنشین بود و گیرا. و البته بعد از آن نسخه فیزیکی کتاب را هم به زور هدیه گرفتم! تا دوباره و موشکافانه‌تر آن را بخوانم.

نویسنده کتاب را این‌گونه می‌آغازد: «غم و اندوه به قلبم راه می‌یابد. از مرگ در هراسم. گیلگمش»

اصل حرف کتاب چیست؟ در هر سنی باشیم، حتما تا به حال به مرگ اندیشیده‌ایم و به احتمال زیاد هراس آن برای مدتی روی وجودمان سایه افکنده است.

همان‌طور که در ابتدای امر می‌گوید: «همه‌ ما در کودکی با مرگ مواجه می‌شویم. مرگ حیوانات و حشرات اطرافمان و از دست دادن عزیزانمان که شاید آن‌ها را فراموش کنیم؛ اما با فکر کردن به مرگ احساس می‌کنیم در تاریکی عمیقی فرو می‌رویم و احساس وحشت می‌کنیم و جواب‌های متفاوتی برای این‌همه وحشت داریم. بعضی هراسان از کارهایی هستیم که انجام نداده‌ایم. بعضی بسیار غمگین می‌شویم و دلیلش را نمی‌دانیم.
به‌گفته‌ «میلان کوندرا» رمان‌نویس اگزیستانسیالیست، «از مرگ می‌ترسیم نه به‌خاطر از دست دادن آینده بلکه به‌دلیل از دست دادن گذشته. درحقیقت، فراموشی، شکلی از مرگ است که همیشه در زندگی حضور دارد.»
اما باید بدانیم هرچند مرگ جسمانی، ما را از میان می‌برد ولی آگاهی از مرگ نجاتمان می‌دهد؛ اما چگونه؟…»

یالوم، روانپزشک اگزیستانسیالیست، در این کتاب می‌کوشد غلبه بر هراس از مرگ را ساده و روان توضیح دهد، و مفاهیم فلسفی و روانشناسی را به شکلی داستان‌گونه روایت کند تا خواننده را در غلبه بر هراس از مرگ یاری کند.

گفتم داستان‌گونه، اما اشتباه نشود! این کتاب از رمان‌های روانشناختی یالوم نیست، بلکه او با روایت داستان‌هایی از بیمارانش و تجربیات آن‌ها، در کنار طرح مفاهیم فلسفی و روانشناسی، سعی در شکافتن این موضوع دارد.

اگر بخواهیم دقیق‌تر مسیر پیشروی او در این کتاب را ترسیم کنیم، باید بگویم که:

کتاب شامل 7 فصل است. فصل اول به شکلی مقدمه‌گونه در مورد هراس از مرگ صحبت می‌کند و تاکید می‌کند که این هراس، مشکلاتی به بار می‌آورد که در شاید در وهله اول به‌طور مستقیم به فناپذیری مربوط نباشد.

در فصل دوم، درباره راه‌های تشخیص اضطراب مرگ نهفته سخن می‌گوید. چرا که معتقد است تعداد زیادی از مردم اضطراب، افسردگی و سایر نشانههای بیماری را دارند که محرکشان ترس از مرگ است!

در فصل سوم، نشان می‌دهد که لزومی ندارد رویارویی با مرگ منجر به نومیدی شود و مقصود زندگی را ازآن بگیرد. تز اصلی فصل این است: هرچند مادیت مرگ نابودمان می‌کند، فکر مرگ نجاتمان می‌دهد.

فصل چهارم برخی عقاید فیلسوفان، درمانگران، نویسندگان و هنرمندان در باب غلبه بر هراس از مرگ را شرح می‌دهد و در موردشان بحث می‌کند، و البته در فصل پنجم  یادآوری می‌کند که شاید عقاید به تنهایی نتواند با واهمه‌ای که مرگ را احاطه کرده همسری کند. همچنین در این فصل می‌کوشد راه‌های عملی برای به‌کار بستن آن‌ها در زندگی روزمره به‌دست دهد.

در فصل ششم، شفاف و روان، از خاطرات و تجربیات شخصی خودش درباره مرگ و دست و پنجه نرم کردن با فکر فناپذیری سخن می‌گوید.

و در فصل هفتم، دستوراتی برای درمانگران ذکر می‌کند. البته با اینکه این فصل خطاب به درمانگران است اما یالوم سعی کرده از اصطلاحات خاص حرفه‌ای دوری کند تا نثر کتاب برای همه خوانندگان قابل استفاده باشد.

همان‌طور که گفتم، فکر می‌کنم این دغدغه‌ای باشد که به سراغ هر کداممان بیاید! در انتها، سخن پست جلد را که گویای همین مسئله است، برایتان می‌نویسم:

«در برخورد اول با این کتاب حیرتم برانگیخته شد و سخت جذبم کرد. کتاب به‌قدری ساده و داستان‌وار نوشته شده که به ترجمه‌اش راغب شدم. از آنجا که کتاب برای همه رده‌های سنی، از 15-14 سال گرفته تا 90 سالگی در‌انگیز و جذاب و قابل استفاده و راهگشاست می‌توانم ادعا کنم خواندنش بر همه لازم و واجب است.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *