زیاد پیش میآمد که از دیدن انبوه کتابهای خریده شده و خوانده نشدهام که توی کتابخانههای واقعی و الکترونیک انباشته شده بود، احساس عذاب وجدان بگیرم. با این حال در مواجهه با برخی کتابها نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم. حس میکردم الان لازم است، حس میکردم حتما باید بخوانمش، و همینگونه هم میشد. یعنی میگرفتم و جلوتر از صف نخواندهها در پروسهی خوانده شدن قرار میگرفت.
هرچه فکر میکنم میبینم سختگیری زیاد به خودم برای اینکه اول نخواندهها را بخوانم و بعد کتاب جدید بگیرم، هیچ فایدهای ندارد. سلیقه و نیاز کتابخوانی ما در طول زمان و بر اساس مطالعهها و دغدغههایمان در حال تغییر است. هیچ نیاز و اجباری نمیبینم که خودم را موظف کنم سلیقه و انتخاب پنج سال پیشم را حتما همین حالا بخوانم. صرفا چون آن را خریدهام و همان موقع فرصتی برای خواندنش نیافتم.
به نظرم صف کتابهای خوانده نشده، شبیه صف نانوایی نیست که به همان ترتیبی که به صف وارد شدهاند از آن خارج شوند. برای من این صف، بیشتر شبیه تریاژ اورژانس است. در اورژانس معیار رسیدگی به بیمار، زمان ورودش نیست، بلکه عددی است که تریاژ در ارزیابی اولیه به او داده! به عبارتی، هر کس اوضاعش وخیمتر و اورژانسیتر است در اولویت رسیدگی قرار میگیرد. حالا در این مورد، هر کتابی که در حال حاضر بیشتر به آن احساس نیاز میکنی و به دغدغههایت نزدیک است، اولویت خواندن دارد. دلیلی ندارد چنین عنوانی بماند توی صف، تا نم بکشد و شاااید بعدها، آن هم با بیمیلی خوانده شود. زمانی که شاید انقدرها دیگر به کارت نیاید.
نظر من این است. اول تاکید میکنم که بی رویه کتاب نخرید. اما دوم، برای خواندن کتابهای قدیمی قبل از خریدن جدیدها به خودتان سخت نگیرید. خواندن هر کتاب، زمانی دارد. اگر از زمانش گذشتهاید، بگذارید زمان دوبارهاش برسد و آن را به ذهنتان تحمیل نکنید. مطمئن باشید اگر هر کتابی را در زمانش بخوانید، توشهی بیشتری از آن برمیدارید.
البته تصویر مربوط به صف انتظار فعلی نیست 🙂
سلام. چقدر جالب. من هم از نخوندن کتابهایی که توی صف خوندن هستن بعضی وقتها تصمیم میگیرم دیگه کتاب نخرم اما نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم.
راستی من هم وبلاگ نویس هستم. آدرس سایتم رو میذارم شاید مایل باشید یه نگاهی به مطالب من هم بندازید.
https://mrashouri.com/
دقیقا همینطوره :))
ممنونم که خوندید، بله حتما 🙂