معرفی کتاب | دروغگویی روی مبل

این کتاب یالوم را که شروع کردم، همان اوایل کتاب که بودم از فرط ذوق‌زدگی آمدم برای خودم بنویسم که فوق‌العاده است! اما به خودم گفتم اندکی صبر 😊 هنوز کلی راه مانده! و البته که برایم سخت بود، برای منی که باید حتما ذوق‌زدگی ناشی از خواندن یک کتاب را با کسی در میان بگذارم، البته اگر آن را جار نزنم!

از حق نگذریم، شاید بخشی از این ذوق‌زدگی به علاقه‌ی من به روان‌درمانی و به طور خاص، به آثار یالوم مربوط باشد! هر چند که همیشه سعی می‌کنم هر کتابی را بدون پیش‌داوری و پیش‌زمینه‌ی ذهنی شروع کنم. بگذریم.

مختصر و مفید، این کتاب نوشته‌ی دکتر اروین دی.‌یالوم، یک رمان روانشناختی است که حول محور روابط بین بیمار و درمانگر و چالش‌های این رابطه شکل گرفته‌است.

اول بد نیست کمی در مورد نویسنده بدانیم. دکتر یالوم، استاد دانشگاه استنفورد، روانپزشک و روان‌درمانگری است که الگوی روان‌درمانی اگزیستانسیال را پایه‌گذاری کرده‌است. یالوم کسی است که با استفاده از نبوغ نویسندگی و هنر داستان‌پردازی‌اش، تجربیات و تفکراتش را با زبانی ساده و شیرین در کتاب‌هایش بیان می‌کند، طوری که شما لازم نیست روانشناس باشید تا با داستان‌های او همراه شوید.

این اولین کتابی نبود که از یالوم خواندم. اولی “وقتی نیچه گریست” بود که دو سال پیش خواندم و به شدت مجذوبش شدم؛ پس از آن درمان شوپنهاور، مامان و معنی زندگی… چرا از اولی‌ها ننوشتم؟ اهمال‌کاری و اینطور چیزها! بگذریم.

ترجمه‌ی این کتاب در ایران توسط  انتشارات صبح صادق با ترجمه‌ی حسین کاظمی یزدی، و نشر قطره با ترجمه‌ی بهاره نوبهار چاپ شده است. نسخه الکترونیکی و صوتی را می‌توانید در فیدیبو و طاقچه پیدا کنید. من از نسخه‌ی صوتی با ترجمه‌ی آقای کاظمی یزدی در فیدیبو استفاده کردم، که شنیدن آن برایم بسی لذت‌بخش بود! ترجمه روان و مناسب، و صدای راوی گرم و دلنشین بود!

برویم سر وقت خودِ کتاب!

اول از همه بگویم، از حق نگذریم یالوم قصه‌گوی خوبیست! از دید یک مخاطب معمولی، به نظرم او کشش داستان را حفظ می‌کند و شما را با اشتیاق، با آن همراه می‌کند. به‌علاوه، از توصیف‌های دقیق و کاملش نمی‌توان گذشت، به‌طوری که صحنه‌ی داستان را چنان با حس‌های مختلف برایتان بازسازی می‌کند که می‌توانید حس کنید در همان فضا ایستاده‌اید، آن هم با تمام حواس پنج‌گانه‌تان!

داستان با بررسی پرونده‌ی روان‌درمانگری به نام سیمور تراتر آغاز می‌شود. تراتر که معتقد است درمانگر باید از همه‌ی توان خود برای بهبود حال بیمار استفاده کند و برای هر بیمار از روشی منحصر‌به‌فرد بهره گیرد، درگیر رابطه‌ای خارج از چارچوب اخلاق حرفه‌ای با یکی از بیمارانش می‌شود که کمیته اخلاق پزشکی به پرونده‌ی او رسیدگی می‌کند. در ادامه، نام دو درمانگر دیگر یعنی ارنست لش و مارشال استریدر به میان آمده و داستان، روابط این سه با یکدیگر و با بیمارانشان را که از قضا همه به هم مرتبط‌‌ند، روایت می‌کند. مرکز اصلی رمان، ارنست لش است. نویسنده، چند داستان موازی و البته در هم تنیده را روایت می‌کند که در ابتدا ممکن است گیج‌کننده باشد اما رفته‌رفته جذاب‌تر می‌شود.

چیزی که در این داستان با آن روبه‌رو می‌شوید، چالش روابط بیمار و درمانگر و همین‌طور درگیری‌های درونی خودِ درمانگر در رابطه با بیمارانش است. پیدا کردن مرزهای مناسب برای این رابطه که هم اخلاقی باشد و هم موثر، جدالی است که به خوبی در خلال داستان به تصویر کشیده شده‌است.

در کنار تمام این‌ها، همان‌طور که در ابتدا گفتم، یالوم در حال گفتن داستانی جذاب و پر کشش است که به سختی می‌توان جذبش نشد.

او در کتاب یالوم‌خوانان می‌نویسد: در نوشتن دروغ‌گویی روی مبل حقیقت با داستان مخلوط شده است. بسیاری از صحنه‌ها به نوعی ارتباطی با واقعیت دارند: آن‌ها یا بر اساس رویدادهای واقعی ساخته شده‌اند یا از آن ناشی شده‌اند و یا از چنین رویدادهایی الهام گرفته‌اند.

انکار نمی‌کنم که من از شیفتگان آثار یالوم هستم، اما این را از من بپذیرید که سعی می‌کنم هر کتاب را با پاک کردن پیش‌زمینه‌هایم شروع کنم.

خلاصه که اگر به این فضا علاقمندید، توصیه می‌کنم دروغگویی روی مبل را از دست ندهید 😊

چند بخش از کتاب را با هم بخوانیم:

  • ارنست روان‌درمانگری بود که به کارش عشق می‌ورزید. بیمارانش هر روز او را به خصوصی‌ترین اتاق‌های زندگی‌شان دعوت می‌کردند. و او هرروز آنها را تسلی می‌داد، تیمارشان می‌کرد و ناامیدی را از آنها دور می‌کرد. کسی که به کارش عشق می‌ورزید، خوش‌شانس است. ارنست احساس خوش‌شانسی می‌کرد. البته چیزی بیش از خوش‌شانسی، او احساس خوشبختی می‌کرد.
  • این حرف چرند رو که می‌گه بیمار برای درمان آماده نیست، فراموش کن! این درمانه که برای بیمار آماده نیست. اما باید اون‌قدر خلاق و شجاع باشی که برای هر بیمار، یه درمان جدید درست کنی.
  • هیچ چیز بدتر از زندگی کردن بدون دیده شدن نیست… وقتی با بیماران داغدیده‌اش کار می‌کرد متوجه شده بود که آن‌ها به دلیل از دست دادن مخاطبشان شدیداً دچار افسردگی می‌شوند: زندگی آن‌ها دیگر شاهدی نداشت ( مگر خداباوران خوش‌شانسی که اعتقاد داشتند خداوند همۀ اعمال آن‌ها را نظاره می‌کند.)

1 دیدگاه در “معرفی کتاب | دروغگویی روی مبل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *